نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعيت من در ياهو



آمار وب



طراح قالب:



لوگو دوستان



موزيک و ساير امکانات





عشق چیست؟

 کودکی را پرسیدند عشق یعنی چه  ؟ گفت بازی

نوجوانی را پرسیدند عشق یعنی چه ؟  گفت رفیق بازی

جوانی را پرسیدند عشق یعنی چه ؟  گفت پول

پیری را پرسیدند عشق یعنی چه ؟ گفت عمر

عاشقی را پرسیدند عشق یعنی چه ؟   چیزی نگفت گریست و رفت


[+] نوشته شده توسط باران وکیوان در 15:56 | |







نیایش

 

پروردگارا ....

             

داده هایت نداده هایت و گرفته هایت را شکر می گویم.

                            

چون داده هایت نعمت نداده هایت حکمت و گرفته هایت امتحان است.

    

یادم باشد حرفی نزنم که به کسی بر بخورد
نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد
خطی ننویسم که آزار دهد کسی را

که تنها دل من ؛ دل نیست
.  .   .   .  .  .   .  .

 


[+] نوشته شده توسط باران وکیوان در 15:44 | |







گل سرخ

 

زندگی خوردن و خوابیدن نیست

 

 

انتظار و هوس و دیدن و نا دیدن نیست

 

 

زندگی چون گل سرخ است

 

 

پر از خار و پر از برگ و پر از عطر لطیف

 

 

یادمان باشد اگر گل چیدیم

 

 

عطر و برگ و گل و خار همه همسایه ی دیوار به دیوار همند.

 

 


[+] نوشته شده توسط باران وکیوان در 15:17 | |







نمی خواهم بمیرم

 

نمی خواهم بمیرم با که باید گفت

کجا باید صدا سر داد

در زیر کدامین آسمان روی کدامین کوه

که از ذرات هستی ره برد طوفان این اندوه

که از افلاک عالم بگذرد پژواک این فریاد

کجا باید صدا سر داد

فضا خاموش و درگاه قضا دور است

زمین کر آسمان کور است

نمی خواهم بمیرم باکه باید گفت

اگر زشت و اگر زیبا

اگر دون و اگر والا

من این دنیای فانی را هزاران بار از آن دنیای باقی دوستتر دارم

به دوشم گرچه بار غم توان فرساست

وجودم گرچه گردآلود سختی هاست

نمیخواهم از اینجا دست بر دارم

تنم در تار و پود عشق انسانهای خوب و نازنین بستست

دلم با صد هزاران رشته با این خلق و با این مهر و با این ماه پیوستست

مراد از زنده ماندن امتداد خورد و خوابم نیست

توان دیدن دنیای ره گم کرده در رنج و عذابم نیست

توان همنشینی با گل و ساز و شرابم نیست

جهان بیمار و رنجوراست

دو روزی را که بر بالین یک بیمار باید زیست

اگر دردی زجانش بر ندارم نا جوانمردیست

نمیخواهم بمیرم تا محبت را به انسانها بیاموزم

بمانم تا عدالت را بیفروزم برافروزم

خرد را مهر را تا جاودان بر تخت بنشانم

به پیش پای فرداهای بهتر گل برافشانم

چه فردای

چه دنیای

جهان سرشار از عشق و گل و موسیقی و نوراست

نمیخواهم بمیرم

ای خدا
ای آسمان

ای شب

نمیخواهم

نمیخواهم

نمیخواهم

مگر زور است


[+] نوشته شده توسط باران وکیوان در 14:57 | |







قصه شمع

 

سوختن قصه شمع است ولی قصه ما ست

شاید این قصه تنهائی ما کار خداست

انقدر سوخته ام با همه بی تقصیری

که جهنم نگذارد به تنم تاثیری

 


[+] نوشته شده توسط باران وکیوان در 14:55 | |







ای کاش

 

کاش گاهی وقتا خدا از پشت اون ابرا میومد بیرون و

گوشم رو محکم میگرفت و داد میزد که

آهای ! ! ! !

.......بگیر بشین سر جات

انقدر غر نزن

همینه که هست !

بعد یک چشمک میزد و آروم تو گوشم میگفت

نگران نباش همه چی درست میشه.....تصاویر زیباسازی _ سایت پارس اسکین _ بخش تصاویر زیباسازی _ سری اول


[+] نوشته شده توسط باران وکیوان در 14:53 | |







نم نم باران

 


[+] نوشته شده توسط باران وکیوان در 17:29 | |



کپي برداري بدون ذکر منبع غير مجاز مي باشد

طراح قالب : ميهن تم

صفحه قبل 1 ... 4 5 6 7 8 ... 9 صفحه بعد